محل تبلیغات شما
این باد بنام احمد شکر بکام احمد احمد دبازاره سوار اسب خالداره کی بره به قربونش خواهر مهربونش هنوز زمزمه های کلمات بالا که با اهنگی دلنشین بالهجه شیرین روستایی از زبان ن روستایم که سوار برتاب اویزان شده ازدرخت گردوی کهنسال پایین روستا ویا باصطلاح خود مردم روستا "ته باغ" بودند بگوشم میرسد.همهمه جوانان روستا از دختر وپسر که در فاصله یک کیلومتری جنوب روستا یعنی همان ته باغ در پای دوسه درخت گردوی کهنسال که سر به فلک کشیده اند فضای دره را پر میکند. سبزه های تازه روییده بهاری همچون مخملی سر سبز ودلنشین پیکره خودرا درزیر درخت پهن کرده است ولایه مخملی سبزی را تا دور دستها گسترش داده اند. دختران وپسران لباسهای نو وتمیز ورنگارنگ خویش را پوشیده اند. لباس دختران دارای رنگهای متنوع سبز،سرخ،ابی،نارنجی ومیباشد.که با پوشیدن چارقد وجلیقه ومخصوصا شال ابریشمی جلوه ای ویژه در گذشته پیدا میکرد.در گوشهای دیگر جوانان روستا ملبس به لباسهای نو وتمیز دور هم جمع هستند ومعمولا مشغول بازی گردو بازی ،تیشله بازی ویا سیخ سیخ پیه هستند.در گذشته لباس محلی مردان روستا تشکیل میشد از یک نظامی(شلوار)،پیراهن سفید،جلیقه مشکی که در قسمت پشت دارای لچکی سفید رنگی بود،در سرما روی ان کت میپوشیدند،یک کلاه نمدی وبعضیها روی کلاه پارچه ای دراز وسفید میبستند که مجموعا به ان مندیل میگفتند که نوعی عمامه بود. معمولا هم روستاییهایی که ساکن شهرها هستند سعی میکنند در ایام عید درروستا ونزد خانواده وبزرگترهای خود باشند.حالا که کشتی طوفان زده فکرم برروی دریای بیکران ذهن وخاطره ام به جولان در امده است میل دارم چند کلمه ای در باره عید نوروز قلم فرسایی نمایم.نوروز در روستایم همانند تمام سرزمینهای به یادگار مانده از تمدن کهن ایرانی پیام اور بهار است ،بهاری که خود نشان از زنده شدن طبیعت،واغاز سالی نو ،تحول وتغییر است.انسان همگام وهماهنگ با افرینش امیدوارانه به جوش وخروش وکوشش واداشته میشود.تمام ناامیدیها،کدورتها،غمها،سستیهاوتنبلیها،خمودی ها و.جایشان را بهامید،زنده دلی،شادی،وتکاپو وکوشش میدهد.ودر این تغییر وتحول قدرت لایزال خداوند یا همان خدای زرتشت یعنی اهورا مزدا را با تمام وجود حس می کنی من تا به امروز ایینی را به این وسعت وفراگیری ندیده ام.ایینی که با توجه به ارزشهایش بتواند تمام احاد بشر را حول یک محور جمع نماید. مغ نمآیذ؟ایینی که یکسرش در خانواده ثروتمندان وسر دیگرش در خانواده فقرا،یکسویش در زنگی خداپرستان وسر دیگرش در زندگی بیخدایان،اییینی که در ان دین ومذهب.قوم ونژاد،زبان وگویش،سیاه وسفیدوهیچگونه تفاوتی ندارد.عام وفراگیر است وبه همین خاطر است که امروز مرزهای امپراطوری ایرانی را در نوردیده ودر کل جهان نفوذ کرده وبر دلها نقش بسته است،وهرروز ما در نقاط مختلف جهان شاهد بر گذاری وبها دادن ان هستیم،البته در طول تاریخ پر فراز ونشیب این سرزمین تندبادهای مهیبی بر ان وزیده است،چنگیز خان مغول،اسکندر مقدونی،عربهای بیابانی،و. هیچکدام نتوانستند صدمه ای به این پیکره فولادین وارد نمایند،ومیبینیم که تمامشان در مقابل این عظمت تسلیم و هضم شدند.وامروز نوروز همچون دماوند سرافراز وپابر جا ایستاده است حتی مقتدرتر از گذشته.دامنه تهاجم به فرهنگ ایرانی از دیر باز در این سرزمین وزیدن گرفت مخصوصا از لحظه تهاجم اعراب وحشی.اعرابی که برای بدست اوردن غنیمت وکنیز ومال ومنال بر این سرزمین تاختند وبقولی سوزاندند وکشتند وبردند وویرانی از خود بجای گذاشتند.وامروز هم متاسفانه مشاهده میکنیم که تفاله های همانها با استفاده از تمام امکانات موجود ودر اختیارشان هرروز به طرفندی سعی در از بین بردن این ایینهای سنتی ایرانی دارند.البته ما میدانیم ومیدانند که اب در هاون کوفتن است،زیرا ان چیزی که بر فطرت وسرشت ادمی منطبق باشد ازبین رفتنی نیست.ایرانی در هوش وذکاوت سر امد است.واو در طول تاریخ مدونش هر انچه خوبی وخیر بوده است از سراسر

از سراسر جهان را فرا گرفته وبکمک ان فکر واندیشه وتوان خودرا افزایش داده است. یک انسان عاقل هیچ ابایی ندارد از اینکه بگوید من رفتار وکردار وافکار خوبرا از هرکس وهرجا میگیرم.همانطور که این ملت اسلام را در تداوم دین زرتشت پذیرفت از اهورا مزدا به خدای محمد رسید وامروز به این داشته افتخار میکند، هنگامیکه ندای یکتا پرستی محمد ص در سرزمین عربستان بلند شد،ایرانی اگاهانه وبا تکیه بر خرد خویش پذیرای ان شد،این کشتار وقتل وغارت امویان وعباسیان بنام اسلام وقران نبود که دین اسلام را با زور شمشیر وسنان ونیزه وکشتن واتش زدن و.بر ایرانی باهوش وبا خرد تحمیل نماید بلکه زلال وحی از حنجره مقدس احمد بر قلوب طالب حقیقت ایرانی بارید وانرا زنده وسر سبز کرد.رفتار وکردار وگفتار محمد ص شعار زیبای گفتار نیک ،پندار نیک ورفتار نیک زرتشت پیامبر را جامه عمل پوشانید. همان محمدی که خدارا در دل کوه نور وغار حرا یافت ،هموییکه رفتار وکردار را بهمراه کاروانهای تجاری مکه وشام کاربردی میکرد،همان محمدی که صداقت وپاکی را درچشمان معصوم بزها وگوسفندان رمه اش که چوپانی میکرد میدید وانرا امروز در تمام گیتی امتداد داده است.چه ساده انگارانه است که امروز مدعیان پیروی از او سعی دارند هر انچه چیزهای خوب که وصل بخودشان نیست را باشدت هرچه تمامتر نابود ویا با تبلیغات مسموم از گردونه خارج نمایند.اگر چیزی خوب باشد بذات خوب است وفرقی نمیکند ازچه زبانی بیرون می اید واز ناحیه چه کسی توصیه میشود. این از دستورات وتوصیه های همان محمد ص میباشد.که خوبی هارا از هرکس حتی از دشمن یاد بگیرید،بهر جهت نابخردان وگم گشته گان در فرهنگهای بیگانه که سعی میکنند مارا از ایینها وسنتهای خوب ومنطقی ایرانی وباستانیمان دور کنند سخت در اشتباه هستند.وراه بجایی نخواهند برد.نوروز یادگاری از تمدن عظیم ایرانی است.تمدنی که روزگاری بر گستره ای وسیع از این جهان تسلط داشت، نه تسلطی از نوع زر وزور وتزویر بلکه از نوع اتکای به عقل وخرد وتدبیر وتدبر بود، اندیشه های نابی که نمونه ای ازان در کتیبه معروف کورش بیادگار مانده است.همو که همه انسانهارا از هر رنگ ونژاد وملیت وازاد میخواهد واز اهورا مزدا میخواهد که کشورش را از دروغ وفقر وظلم و مصون بدارد.نوروز از اعیادی است که ریشه در سرشت وذات انسان دارد،وچون از دل برمی اید لاجرم بردل مینشیند.همانطور که پژمردگی و س ناشی از سوز وسرمای زمستان به سرسبزی وتحرک وشکوفایی تبدیل میشود ،ذهن ونهاد انسانها هم متحول میشود. شکوفه امید ،امید به نو شدن،امید به تحول،امید به شدن در دل انسانها جوانه میزند،وزندگی دوباره اغاز میشود،پس ما انرا ارج مینهیم،ولباس نو میپوشیم خانه هایمان را نظافت میکنیم،یادی از گذشتگانمان میکنیم،به زنده هایمان سر میزنیم،در غم وشادی همدیگر سهیم میشویم،بزرگترهایمان را احترام میکنیم، پسران ودختران دم بختمان را همسر میدهیم،برای این همه نعمت خدای یگانه را سپاس میگوییم وپرواضح است که انجام اینگونه موارد احتیاج به تایید هیچ فرد وگروه ومذهبی ندارد،چون این اعمال در نظر هرفرد عاقل،هر گروه منصف وهر مذهب ودین واقعی پذیرفته وقابل قبول است.وبالاتر ازاین عین دین است،مگر نه اینکه دین عبارت است از راه وروش زندگی درست وصحیح. بهمین دلایل است که تا نام ایران بر صفحه گیتی میدرخشد عید نوروز نگین انگشتری ان است. واما عید نوروز در روستایم از اوایل اسفندماه شروع میشود،اززمانی که پسرک خردسال دوان دوان در کوچه های نمناک ویخزده با خودش زمزمه میکند که"یکماه دیگه به نوروز است،تمبون نوم ندوز است"ویا دخترک زیبای روستایم لی لی کنان میخواند"یکماه دیگر به نوروز است،پرهن حریرم ندوز است".اری از همین روزها است که هرروز کلمه زیبای نوروز بیشتر وبیشتر بین اهالی روستا واگویه میشود،یواش یواش برف داخل کوچه ها شروع به ذوب شدن میکند،یخهای قطور کوچه گود نازکتر میشود وداخل کوچه را گل ولای پر میکند.اب حس بالا زیاد میشود ،شرو هم ابدار میگردد،اب بزودار از وسط جاده به پایین میغلطد وسعی میکند به اب قنات خرسنگ بپیوندد، بزغاله ها وبره ها که معمولا در اسفند ماه بدنیا امده اند

در اسفند ماه بدنیا امده اند برای اولین بار از داخل اغلها بیرون می ایند سر وصدای انها در داخل کوچه ها سکوت روستا را میشکند،هرروز به تعداد انها افزوده میشود.از اولین نشانه های بهار جوانه زدن درختهای بید زیر تلخ چنار پایین است. پونه های لب جویبارهای چنار بالا وخرسنگ جوانه میزنند،کم کم شکوفه های بادام باغهای خرسنگ نوید عید را به مردم میدهد،ابرها در اسمان روستایم سرعتی بیشتر میگیرند،گاهگاهی صدای غرش انها شنیده میشود،فصل نزول بارانهای موسمی بهار اغاز میشود،وشیشه ها یکی پس از دیگری میرسند،کار کشاورزان سخت کوش روستایم اغاز میگردد،کار نهالکاری واصلاح باغها وکاشتن گندم ونخود دیم از مهمترین کارهای این روزهای انان است،ن ودختران به فکر خانه تکانی عید هستند انها تمام غبار خانه وانچه که بوی کهنگی میدهد را از منزل میزدایند،فرشهارا معمولا میشویند،پرده ها ودیگر البسه را نیز شسته ومرتب میکنند،تنور های روستا معمولا بیشتر روشن هستند،در گذشته پخت زنجبیلی از مومات عید نوروز بود ،شیرینی اصیل وسنتی عید نوروز بود،ولی امروز شیرینیهای شهری جایش را پر کرده است،بعضیها خانه هایشان را رنگ امیزی میکنند ،در گذشته از خاک سفید مخصوصی که در کوههای روستا بود وبه خاک نوروزی معروف بود برای سفید کردن دیوارهای منازل استفاده میشد،ودر اصطلاح میگفتند که خانه شان را نوروزی کرده اند،هرکس به فراخور وضع مالی اش سعی میکند برای عید خودش وخانواده اش لباسی نو تهیه نماید. ودرروز اول عید لباسهای نو خودرا میپوشند.در گذشته میوه واجیل وتنقلات عید از فراورده های تولیدی خود روستا بود انگور ،انار،به،هندوانه، سیب را معمولا در جاهای سرد منزل اونک میکردند وتا عید نگه داشته ودر ایام عید از ان استفاده میکردند،انجیر خشک،کشمش،مویز،انواع برگه های زردالو وهلو ودر اصطلاح محلی کشته ها وانواع خشکبار مانند بادام،گردو،تخمه های هندوانه ،کدو ونیز بعنوان موارد پذیرایی در ایام عید مورد استفاده قرار میگرفت. روز قبل از عید به روز علفه معروف است در این روز صبح زود تمام مردم روستا که مایل هستند جمع شده وبدر منزل افرادی که در طی سال گذشته فوت نموده اند میروند وبه باز ماندگان سر سلامتی وتسلیت گفته وبرای امرزش در گذشته فاتحه میخوانند،رسم خوبی است.معمولا برای این روز تمام مهاجرین روستا سعی میکنند بروستا بر گردند ودر این مراسم شرکت نمایند.معمولا این مراسم دوسه ساعتی طول میکشد.بعد از این مراسم سال تحویل استکه همانند تمام اریاییها افراد خانواده در کنار سفره هفت سین مینشینند وقبل ازان به حمام رفته ولباسهای نو خودرا میپوشند واز عطریات وخوشبو کننده ها استفاده کرده واماده تحویل سال میشوند.سفره هفت سین دارای هفت ماده وعنصر طبیعی است معمولا سبزه،سیب،سکه،سنجد،سمنو،سیر، سماق از سینهای اصلی هستند در سفره ایینه وشمعدان وقران هم میگذارند،به هنگام تحویل سال بزرگتر خانواده قران را باز کرده وایاتی را تلاوت میکند،توصیه میشود افراد حاضر در دل دعاهای خیر برای خود ودیگران بنمایند.معمولا سعی میشود افراد فامیل لحظه سال تحویل ودر کنار سفره هفت سین در منزل فردی که از نظر سنی بزرگتر از بقیه است وبه بزرگ خاندان معروف است حضور پیدا کنند،به محض سال تحویل همه همدیگر را میبوسند وسال نورا تبریک میگویند.شور ولوله عجیبی بر پا میشود،بعضی میخندند ،بعضی میگریند،وواقعا یکسال دیگر از عمر سپری میشود وسالی نو اغاز میگردد.سپس شیرینی وشربت وچایی پخش میشود وهمه مشغول صحبتهای خودمانی وبگو وبخند میشوند،رایج است که نهار ویا شام را هم مهمان بزرگ خاندان هستند وعیدی هم دریافت میکنند،شب اول عید در گذشته که برنج کمیاب ورایج نبود پلو درست میکردند،خورشت ان متنوع بود،معمولا برای چوپان وسلمانی روستا ظرفی از برنج وخورشت میبردند.درروز اول عید صبح بعد از صبحانه مردم از منزل بیرون می ایند وبزرگترها در داخل روستا همدیگر را ملاقات کرده وروی همدیگر را میبوسند،ولی

ولی جوانها وبچه ها مشغول بازیهایسنتی روستا میشوند ،در گذشته نه چندان دور محلی در یک کیلو متری جنوب روستا بود که دارای دوسه درخت گردوی کهنسال وبلند بود، که در روستابه ان محل ته باغ میگفتند. با استفاده از تنابهای نخی از شاخه های بلند وکوتاه ان تابهای بزرگ وکوچک درست میکردند،که بچه ها وبزرگترها به فراخور سن از انها استفاده میکردند،معمولا در این ایام علفها وسبزه های زیر درختان رشد کرده وهمانند لایه مخملی سبزی زیر درختان را مفروش میکرد.وتاب بازی در انهوا وان طبیعت واقعا دل انگیدر اصطلاح محلی به تاب بازی باد خوردن میگویند.جوانان معمولا دوسه روز اول را سخت مشغول بازیهای محلی مانند تیله بازی یا تیشله بازی ویا گردو بازی وبازیهای دیگری مانند سیخ سیخ پایه،بدی بدی، گوی قره،خر سو بالون سو،کو کو بازی،و.میشوند.بازیهای گردو بازی وتیشله بازی معمولا در بین جوانان شرطی بر گذار میشود وبعضی کاسبی خوبی میکنند.دخران جوان نیز بازی دخترانه ونه "گل نحمدو" را بازی میکنند.باد خوردن ویا همان تاب بازی از مهیج ترین سر گرمیها بود که ن ومردان وجوانان وکودکان همه از ان استفاده میکردند،منتهی یک فرقی بین تاب بازی جوانان دم بخت با دی گران بود وان این مورد بود که در شعری که در هنگام باد خوردن با صدای بلند وموزون میخواندند نام دلداده اش به زبان می اورد و این بسیار پر معنی ومفهوم بود ودر اصل یک پیام سر اسراز مهر ومحبت بود، معمولا کسی که سوار تاب میشد در اوج تاب بازی این شعر را زمزمه میکرد،"ای باد به نام سهراب،شکر بکام سهراب،سهراب دبازاره،سوار اسب خالداره،کی بره بقربونش،مادر مهربونش" بجای کلمه مادر خواهر ویا همسر ویا کلمه دیگری که مناسبت داشت قرار میگرفت وان بستگی به این داشت که چه کسی سوار تاب است واو به چه کسی دلبستگی دارد وشعر را برای چه کسی میخواند. معمولا دید وبازدیدهای عید از همان روز اول شروع میشود.روز اول به دیدن بزرگ فامیل میروند وروزهای بعد به ترتیب از بزرگترها به کوچکترها ادامه پیدا میکند ،طوری برنامه ریزی میشود که نزدیک سیزده نوبت به خانواده های جوان که یکی دوسال قبل تشکیل خانواده داده اند میرسد وبه این نوع دید وبازدید خانه گردشی عید میگویند.معمولا دراین دید وبازدیدها افراد به تناسب سنشان باهم به گفتگو وصحبت میپردازند.همکاریها،معامله ها،دادوستد ها،وازهمه مهمتر نامزد شدنها در این محافل پایه ریزی میشود. در گذشته فقط سه وچهارروز اول عید کلا همه چیز تعطیل میشد وفقط دید وبازدید وگپ های عیدانه بود وبعد ازاین مردم کارهای روزمره را شروع میکردند وصبحها مشغول کار میشدند وبعد از ظهر به دید وبازدید های باقی مانده میپرداختند.کمکم روز سیزده فرا میرسد،روز سیزده مردم برابر سنت گذشتگان به دامن طبیعت میروند،گاهی ن خانواده تصمیم میگیرند که یک غذای همگانی درست کرده واز قبل تدارکات ان را تهیه میکنند که معمولا در همان محلی که ظهر سیزده مینشینند اماده میکنند ویا اینکه هر خانواده برای خودش غذایی تهیه میکند ووقتی سفره پهن میشود غذاها داخل سفره قرارداده میشود وهر کس تناول میکند،این روز با شادی وگاهی رقص وپایکوبی سپری میشود . در روز سیزده بدر در گذشته معمولا چشمه بزودار دارای اب زیادی بود،ومزاری هم در انجا بود که مردم پیاده به انجا میرفتند وسماور های ذغالی را سراپا کرده ودور هم جمع میشدند،گروهی به سر کاریز خرسنگ،گروهی به چناربالا وگروهی هم به کال ازغند میرفتند.اما امروز به بر کت تکنولوژی وداشتن ماشین مردم به خارج از روستا وراههای دورتر نیز میروند،بهر جهت عقیده بر این است که این روز را باید به دامن طبیعت بروند،بنا بر یک سنت قدیمی سبزه سر سفره هفت سین را که حالا دیگر مقداری هم پژمرده شده است بداخل اب رودخانه ویا استخر ویا قنات می اندازند.این بود  خلاصه ای  از  بر گذاری  عید نوروز در روستای چنار مه ولات امیدوارم  مورد  پسند  شما  قرار بگیرد.

واژه های محلی روستای چنار بخش دوم (سین تا ی)

واژه های محلی روستای چنار بخش اول (الف تا ز)

محرم در روستای چنار مه ولات

عید ,های ,میشود ,روستا ,معمولا ,بازی ,که در ,است که ,در گذشته ,عید نوروز ,نوروز در ,درخت گردوی کهنسال

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های روزانه من یا اباصالح المهدی ادرکنی