زبان مردم روستای چنار فارسی است و دارای لهجه مخصوص خودشان هستند که ریشه در فارسی دری دارد. در روستا هیچ زبان دیگری وجود ندارد و صد در صد مردم به زبان فارسی تکلم می کنند. البته در ایجاد لهجه اصوات و کلمه ها تغییر پیدا می کند که ریشه آن ها با اندکی دقت قابل تشخیص است. حیفم آمد که این کلمه ها را بازگو نکنم. زیرا امروز به واسطه وجود رسانه ها و فضای مجازی بیش از هر زمان دیگری این لهجه ها در معرض نابودی و فراموشی است. امیدوارم بتوانم حق مطلب را در این باره ادا نمایم.
در بخش اول ( این جا بخوانید) واژه های محلی روستای چنار از الف تا ز نگاشته شد. در ادامه نوشته می توانید لغات را از سین تا ی بخوانید.
زبان مردم روستای چنار فارسی است و دارای لهجه مخصوص خودشان هستند که ریشه در فارسی دری دارد. در روستا هیچ زبان دیگری وجود ندارد و صد در صد مردم به زبان فارسی تکلم می کنند. البته در ایجاد لهجه اصوات و کلمه ها تغییر پیدا می کند که ریشه آن ها با اندکی دقت قابل تشخیص است. حیفم آمد که این کلمه ها را بازگو نکنم. زیرا امروز به واسطه وجود رسانه ها و فضای مجازی بیش از هر زمان دیگری این لهجه ها در معرض نابودی و فراموشی است. امیدوارم بتوانم حق مطلب را در این باره ادا نمایم.
خیلی فکر کردم که چگونه کلمات را بنویسم تا بتواند لهجه ی روستا را آن طوری که هست به خواننده منتقل کند که به نظر من ممکن نیست! زیرا یک لهجه خاص را فقط با آوا و صوت می توان به شنونده انتقال داد.
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه راه حسینم ای اجل مهلت بده تا بگیرم ذره ای مشی و مرام کربلا
با نزدیک شدن ماه محرم آرام آرام ظاهر و باطن محیط زندگی دچار تغییرات می شود. رنگ سیاه به عنوان نشانه عزا در هر کوی و برزن دیده می شود. نغمه های شاد و شادی و رقص و پایکوبی و . به گوشه عزلت می رود و نغمه های حزن انگیز و نوحه های غمناک جای آنها را می گیرد. مساجد و تکایا و معابر سیاهپوش شده وصدای نوحه و ی از مناره ها وگلدسته ها وبلند گوها تا اقصا نقاط، طنین انداز می شود.
آری محرم آمده است، گرچه ماه محرم اولین ماه از سال قمری است و برابر عرف بین المللی، اولین روزهای سال روزهای شادی و نشاط و جشن و سرور است؛ همانند اولین روزهای فروردین که در بین آریایی ها نوید سال نو را می دهد و با جشن و سرور و شادی همراه است و یا اول ژانویه در بین کشورهای غربی این چنین است. ولی در بین شیعیان، اول محرم مصادف است با شهادت امام سوم شیعیان یعنی حضرت امام حسین (ع) که در روز دهم همین ماه محرم یعنی روز عاشورا اتفاق افتاده است. بنابراین فرصت شادی و سرور را از پیروان تشیع گرفته است.
شیعه با استفاده از مراسمات متنوع و گوناگونی که ازاین واقعه درست کرده در طول تاریخ استفاده های بسیاری کرده است. با این رسوم و آداب در بزنگاه های خطرناک توانسته خود را از خطر برهاند و در مصاف های گوناگون، پیروز میدان باشد وعلاوه بر آن توانسته این واقعه تاریخی ومذهبی را زنده نگه دارد. حتی می توان گفت در امروز توانسته آن را جهانی نماید. هرچند به جرات می توان گفت که واقعا نشر درست و صحیح این واقعه و حقایق و واقعیت های آن لازمه جهانی شدن را دارد. به زبان بهتر ودیگر می توان گفت که نیاز جامعه جهانی می طلبد که این واقعه جهانی شود و به اطلاع تمام مردم جهان برسد. زمانی که می بینیم گاندی به صراحت می گوید من در مبارزاتم از حسین (ع) الگو گرفته ام بیشتر پی به اهمیت جهان شمول شدن این واقعه می بریم.
بنام خداوند جان وخرد.هرچند رسمها وایینهای هر جامعه میتواند نماد فرهنگی واز ریشه های ماندگاری جامعه ای بحساب اید.وتاکید بسیاری دارم که اداب ورسوم ما مخصوصا رسوم ملی باید به شدت وحدت حفظ گردد.وانچه باعث ماندگاری یک قوم در طی قرون متمادی میشود ومیتواند پیشینه های تاریخی را حفظ نماید همین اداب ورسوم وسنتهای خوب است،مخصوصا در دنیای کنونی که با وجود دستگاههای ارتباطی قوی وسریع هر گروهی در این دهکده جهانی سعی میکنند فرهنگهای خودرا با رنگها ولعابهای بظاهر زیبا ودل فریب در معرض دید مشاهده کنندگان قرار دهند واگر نباشد وابستگی ودلبستگی به اداب ورسوم وباورهای زلال،واعتقادات پاک وعمیق چه بسا بسادگی افراد جامعه تحت تاثیر وسوسه های تبلیغات مسموم بیگانگان قرار گرفته واگر چنین شود پایان عمر یک تمدن فرا میرسد.ایکاش هم روستاییهایم به زیر مجموعه های فرهنگی خود از جمله زبان مادری،لباس وپوشش،همبستگیهای قومی،سرزمین ومحیط،سنتهای ملی مانند نوروز،سیزده بدر،شب چله،وفکر میکردند.وبا حفظ وگسترش انها بودن وماندن خودرا در این دنیای از خود بیگانه شدن را ثابت میکردند.
از سراسر جهان را فرا گرفته وبکمک ان فکر واندیشه وتوان خودرا افزایش داده است. یک انسان عاقل هیچ ابایی ندارد از اینکه بگوید من رفتار وکردار وافکار خوبرا از هرکس وهرجا میگیرم.همانطور که این ملت اسلام را در تداوم دین زرتشت پذیرفت از اهورا مزدا به خدای محمد رسید وامروز به این داشته افتخار میکند، هنگامیکه ندای یکتا پرستی محمد ص در سرزمین عربستان بلند شد،ایرانی اگاهانه وبا تکیه بر خرد خویش پذیرای ان شد،این کشتار وقتل وغارت امویان وعباسیان بنام اسلام وقران نبود که دین اسلام را با زور شمشیر وسنان ونیزه وکشتن واتش زدن و.بر ایرانی باهوش وبا خرد تحمیل نماید بلکه زلال وحی از حنجره مقدس احمد بر قلوب طالب حقیقت ایرانی بارید وانرا زنده وسر سبز کرد.رفتار وکردار وگفتار محمد ص شعار زیبای گفتار نیک ،پندار نیک ورفتار نیک زرتشت پیامبر را جامه عمل پوشانید. همان محمدی که خدارا در دل کوه نور وغار حرا یافت ،هموییکه رفتار وکردار را بهمراه کاروانهای تجاری مکه وشام کاربردی میکرد،همان محمدی که صداقت وپاکی را درچشمان معصوم بزها وگوسفندان رمه اش که چوپانی میکرد میدید وانرا امروز در تمام گیتی امتداد داده است.چه ساده انگارانه است که امروز مدعیان پیروی از او سعی دارند هر انچه چیزهای خوب که وصل بخودشان نیست را باشدت هرچه تمامتر نابود ویا با تبلیغات مسموم از گردونه خارج نمایند.اگر چیزی خوب باشد بذات خوب است وفرقی نمیکند ازچه زبانی بیرون می اید واز ناحیه چه کسی توصیه میشود. این از دستورات وتوصیه های همان محمد ص میباشد.که خوبی هارا از هرکس حتی از دشمن یاد بگیرید،بهر جهت نابخردان وگم گشته گان در فرهنگهای بیگانه که سعی میکنند مارا از ایینها وسنتهای خوب ومنطقی ایرانی وباستانیمان دور کنند سخت در اشتباه هستند.وراه بجایی نخواهند برد.نوروز یادگاری از تمدن عظیم ایرانی است.تمدنی که روزگاری بر گستره ای وسیع از این جهان تسلط داشت، نه تسلطی از نوع زر وزور وتزویر بلکه از نوع اتکای به عقل وخرد وتدبیر وتدبر بود، اندیشه های نابی که نمونه ای ازان در کتیبه معروف کورش بیادگار مانده است.همو که همه انسانهارا از هر رنگ ونژاد وملیت وازاد میخواهد واز اهورا مزدا میخواهد که کشورش را از دروغ وفقر وظلم و مصون بدارد.نوروز از اعیادی است که ریشه در سرشت وذات انسان دارد،وچون از دل برمی اید لاجرم بردل مینشیند.همانطور که پژمردگی و س ناشی از سوز وسرمای زمستان به سرسبزی وتحرک وشکوفایی تبدیل میشود ،ذهن ونهاد انسانها هم متحول میشود. شکوفه امید ،امید به نو شدن،امید به تحول،امید به شدن در دل انسانها جوانه میزند،وزندگی دوباره اغاز میشود،پس ما انرا ارج مینهیم،ولباس نو میپوشیم خانه هایمان را نظافت میکنیم،یادی از گذشتگانمان میکنیم،به زنده هایمان سر میزنیم،در غم وشادی همدیگر سهیم میشویم،بزرگترهایمان را احترام میکنیم، پسران ودختران دم بختمان را همسر میدهیم،برای این همه نعمت خدای یگانه را سپاس میگوییم وپرواضح است که انجام اینگونه موارد احتیاج به تایید هیچ فرد وگروه ومذهبی ندارد،چون این اعمال در نظر هرفرد عاقل،هر گروه منصف وهر مذهب ودین واقعی پذیرفته وقابل قبول است.وبالاتر ازاین عین دین است،مگر نه اینکه دین عبارت است از راه وروش زندگی درست وصحیح. بهمین دلایل است که تا نام ایران بر صفحه گیتی میدرخشد عید نوروز نگین انگشتری ان است. واما عید نوروز در روستایم از اوایل اسفندماه شروع میشود،اززمانی که پسرک خردسال دوان دوان در کوچه های نمناک ویخزده با خودش زمزمه میکند که"یکماه دیگه به نوروز است،تمبون نوم ندوز است"ویا دخترک زیبای روستایم لی لی کنان میخواند"یکماه دیگر به نوروز است،پرهن حریرم ندوز است".اری از همین روزها است که هرروز کلمه زیبای نوروز بیشتر وبیشتر بین اهالی روستا واگویه میشود،یواش یواش برف داخل کوچه ها شروع به ذوب شدن میکند،یخهای قطور کوچه گود نازکتر میشود وداخل کوچه را گل ولای پر میکند.اب حس بالا زیاد میشود ،شرو هم ابدار میگردد،اب بزودار از وسط جاده به پایین میغلطد وسعی میکند به اب قنات خرسنگ بپیوندد، بزغاله ها وبره ها که معمولا در اسفند ماه بدنیا امده اند
در اسفند ماه بدنیا امده اند برای اولین بار از داخل اغلها بیرون می ایند سر وصدای انها در داخل کوچه ها سکوت روستا را میشکند،هرروز به تعداد انها افزوده میشود.از اولین نشانه های بهار جوانه زدن درختهای بید زیر تلخ چنار پایین است. پونه های لب جویبارهای چنار بالا وخرسنگ جوانه میزنند،کم کم شکوفه های بادام باغهای خرسنگ نوید عید را به مردم میدهد،ابرها در اسمان روستایم سرعتی بیشتر میگیرند،گاهگاهی صدای غرش انها شنیده میشود،فصل نزول بارانهای موسمی بهار اغاز میشود،وشیشه ها یکی پس از دیگری میرسند،کار کشاورزان سخت کوش روستایم اغاز میگردد،کار نهالکاری واصلاح باغها وکاشتن گندم ونخود دیم از مهمترین کارهای این روزهای انان است،ن ودختران به فکر خانه تکانی عید هستند انها تمام غبار خانه وانچه که بوی کهنگی میدهد را از منزل میزدایند،فرشهارا معمولا میشویند،پرده ها ودیگر البسه را نیز شسته ومرتب میکنند،تنور های روستا معمولا بیشتر روشن هستند،در گذشته پخت زنجبیلی از مومات عید نوروز بود ،شیرینی اصیل وسنتی عید نوروز بود،ولی امروز شیرینیهای شهری جایش را پر کرده است،بعضیها خانه هایشان را رنگ امیزی میکنند ،در گذشته از خاک سفید مخصوصی که در کوههای روستا بود وبه خاک نوروزی معروف بود برای سفید کردن دیوارهای منازل استفاده میشد،ودر اصطلاح میگفتند که خانه شان را نوروزی کرده اند،هرکس به فراخور وضع مالی اش سعی میکند برای عید خودش وخانواده اش لباسی نو تهیه نماید. ودرروز اول عید لباسهای نو خودرا میپوشند.در گذشته میوه واجیل وتنقلات عید از فراورده های تولیدی خود روستا بود انگور ،انار،به،هندوانه، سیب را معمولا در جاهای سرد منزل اونک میکردند وتا عید نگه داشته ودر ایام عید از ان استفاده میکردند،انجیر خشک،کشمش،مویز،انواع برگه های زردالو وهلو ودر اصطلاح محلی کشته ها وانواع خشکبار مانند بادام،گردو،تخمه های هندوانه ،کدو ونیز بعنوان موارد پذیرایی در ایام عید مورد استفاده قرار میگرفت. روز قبل از عید به روز علفه معروف است در این روز صبح زود تمام مردم روستا که مایل هستند جمع شده وبدر منزل افرادی که در طی سال گذشته فوت نموده اند میروند وبه باز ماندگان سر سلامتی وتسلیت گفته وبرای امرزش در گذشته فاتحه میخوانند،رسم خوبی است.معمولا برای این روز تمام مهاجرین روستا سعی میکنند بروستا بر گردند ودر این مراسم شرکت نمایند.معمولا این مراسم دوسه ساعتی طول میکشد.بعد از این مراسم سال تحویل استکه همانند تمام اریاییها افراد خانواده در کنار سفره هفت سین مینشینند وقبل ازان به حمام رفته ولباسهای نو خودرا میپوشند واز عطریات وخوشبو کننده ها استفاده کرده واماده تحویل سال میشوند.سفره هفت سین دارای هفت ماده وعنصر طبیعی است معمولا سبزه،سیب،سکه،سنجد،سمنو،سیر، سماق از سینهای اصلی هستند در سفره ایینه وشمعدان وقران هم میگذارند،به هنگام تحویل سال بزرگتر خانواده قران را باز کرده وایاتی را تلاوت میکند،توصیه میشود افراد حاضر در دل دعاهای خیر برای خود ودیگران بنمایند.معمولا سعی میشود افراد فامیل لحظه سال تحویل ودر کنار سفره هفت سین در منزل فردی که از نظر سنی بزرگتر از بقیه است وبه بزرگ خاندان معروف است حضور پیدا کنند،به محض سال تحویل همه همدیگر را میبوسند وسال نورا تبریک میگویند.شور ولوله عجیبی بر پا میشود،بعضی میخندند ،بعضی میگریند،وواقعا یکسال دیگر از عمر سپری میشود وسالی نو اغاز میگردد.سپس شیرینی وشربت وچایی پخش میشود وهمه مشغول صحبتهای خودمانی وبگو وبخند میشوند،رایج است که نهار ویا شام را هم مهمان بزرگ خاندان هستند وعیدی هم دریافت میکنند،شب اول عید در گذشته که برنج کمیاب ورایج نبود پلو درست میکردند،خورشت ان متنوع بود،معمولا برای چوپان وسلمانی روستا ظرفی از برنج وخورشت میبردند.درروز اول عید صبح بعد از صبحانه مردم از منزل بیرون می ایند وبزرگترها در داخل روستا همدیگر را ملاقات کرده وروی همدیگر را میبوسند،ولی
ولی جوانها وبچه ها مشغول بازیهایسنتی روستا میشوند ،در گذشته نه چندان دور محلی در یک کیلو متری جنوب روستا بود که دارای دوسه درخت گردوی کهنسال وبلند بود، که در روستابه ان محل ته باغ میگفتند. با استفاده از تنابهای نخی از شاخه های بلند وکوتاه ان تابهای بزرگ وکوچک درست میکردند،که بچه ها وبزرگترها به فراخور سن از انها استفاده میکردند،معمولا در این ایام علفها وسبزه های زیر درختان رشد کرده وهمانند لایه مخملی سبزی زیر درختان را مفروش میکرد.وتاب بازی در انهوا وان طبیعت واقعا دل انگیدر اصطلاح محلی به تاب بازی باد خوردن میگویند.جوانان معمولا دوسه روز اول را سخت مشغول بازیهای محلی مانند تیله بازی یا تیشله بازی ویا گردو بازی وبازیهای دیگری مانند سیخ سیخ پایه،بدی بدی، گوی قره،خر سو بالون سو،کو کو بازی،و.میشوند.بازیهای گردو بازی وتیشله بازی معمولا در بین جوانان شرطی بر گذار میشود وبعضی کاسبی خوبی میکنند.دخران جوان نیز بازی دخترانه ونه "گل نحمدو" را بازی میکنند.باد خوردن ویا همان تاب بازی از مهیج ترین سر گرمیها بود که ن ومردان وجوانان وکودکان همه از ان استفاده میکردند،منتهی یک فرقی بین تاب بازی جوانان دم بخت با دی گران بود وان این مورد بود که در شعری که در هنگام باد خوردن با صدای بلند وموزون میخواندند نام دلداده اش به زبان می اورد و این بسیار پر معنی ومفهوم بود ودر اصل یک پیام سر اسراز مهر ومحبت بود، معمولا کسی که سوار تاب میشد در اوج تاب بازی این شعر را زمزمه میکرد،"ای باد به نام سهراب،شکر بکام سهراب،سهراب دبازاره،سوار اسب خالداره،کی بره بقربونش،مادر مهربونش" بجای کلمه مادر خواهر ویا همسر ویا کلمه دیگری که مناسبت داشت قرار میگرفت وان بستگی به این داشت که چه کسی سوار تاب است واو به چه کسی دلبستگی دارد وشعر را برای چه کسی میخواند. معمولا دید وبازدیدهای عید از همان روز اول شروع میشود.روز اول به دیدن بزرگ فامیل میروند وروزهای بعد به ترتیب از بزرگترها به کوچکترها ادامه پیدا میکند ،طوری برنامه ریزی میشود که نزدیک سیزده نوبت به خانواده های جوان که یکی دوسال قبل تشکیل خانواده داده اند میرسد وبه این نوع دید وبازدید خانه گردشی عید میگویند.معمولا دراین دید وبازدیدها افراد به تناسب سنشان باهم به گفتگو وصحبت میپردازند.همکاریها،معامله ها،دادوستد ها،وازهمه مهمتر نامزد شدنها در این محافل پایه ریزی میشود. در گذشته فقط سه وچهارروز اول عید کلا همه چیز تعطیل میشد وفقط دید وبازدید وگپ های عیدانه بود وبعد ازاین مردم کارهای روزمره را شروع میکردند وصبحها مشغول کار میشدند وبعد از ظهر به دید وبازدید های باقی مانده میپرداختند.کمکم روز سیزده فرا میرسد،روز سیزده مردم برابر سنت گذشتگان به دامن طبیعت میروند،گاهی ن خانواده تصمیم میگیرند که یک غذای همگانی درست کرده واز قبل تدارکات ان را تهیه میکنند که معمولا در همان محلی که ظهر سیزده مینشینند اماده میکنند ویا اینکه هر خانواده برای خودش غذایی تهیه میکند ووقتی سفره پهن میشود غذاها داخل سفره قرارداده میشود وهر کس تناول میکند،این روز با شادی وگاهی رقص وپایکوبی سپری میشود . در روز سیزده بدر در گذشته معمولا چشمه بزودار دارای اب زیادی بود،ومزاری هم در انجا بود که مردم پیاده به انجا میرفتند وسماور های ذغالی را سراپا کرده ودور هم جمع میشدند،گروهی به سر کاریز خرسنگ،گروهی به چناربالا وگروهی هم به کال ازغند میرفتند.اما امروز به بر کت تکنولوژی وداشتن ماشین مردم به خارج از روستا وراههای دورتر نیز میروند،بهر جهت عقیده بر این است که این روز را باید به دامن طبیعت بروند،بنا بر یک سنت قدیمی سبزه سر سفره هفت سین را که حالا دیگر مقداری هم پژمرده شده است بداخل اب رودخانه ویا استخر ویا قنات می اندازند.این بود خلاصه ای از بر گذاری عید نوروز در روستای چنار مه ولات امیدوارم مورد پسند شما قرار بگیرد.
در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی دیدیم چون مردم تهران گروهی رای دادند ودل خوشی از اصول گراهای تهران نداشتند ،چه نمایندگان لایق وخوبی را که متعلق به طیف اصول گرا بودند را کنار زدند وبجایش افرادی که حد اقل اگاهی را داشتند بجای انها انتخاب کردند واین انتخاب اصلح نبود.یا در انتخابات ریاست جمهوری مردم را بر میگزینند وهاشمی را بر نمی تابند ویا در انتخابات مشکوک بعدی دوباره را بر می کزینند که نتیجه اش ان فجایع دوران شد،مایلم در این مورد کمی توضیح دهمزیانهایی که در دوران به این مملکت وارد شد تا پنجاه سال اینده جبران نخواهد شد،ملیاردها تومان از پول این مملکت یده شده است تازه ای انچیزی است که بر ملا شده است وخدا میداند که چها شده و بر ملا نشده است،انشا. امیدواریم در اینده بیشتر مشخص شود تا کسانی که وقتی وارد روستا میشدند وبالای منبر تمام قد از او دفاع میکردند کرده واجازه کوچکترین نقدی را بدیگران نمیدادند بخود ایند وخودرا به کوچه علی چپ نزده وشهامت یک معذرت خواهی خشک وخالی از پا منبریهاشان را داشته باشند هرچند بزرگتر از انها هنوز این کا را نکرده اند؟!؟!میگویند مقدار یهای انجام شده در حکومت 8ساله به اندازه هزینه 8ساله جنگ ایران وعراق میباشد. در چند سال حکومت او اکثر زیربناهای کشور چه کشاورزی،اقتصادی،فرهنگی از بین رفت.از همه مهمتر موقعیت بین المللی ایران بکلی افت کرد.متاسفانه مردم روستا بواسطه پاکی ذهن وخلوصی که دارند فقط ظاهر را میبینند.انها فقط ریخت وپاش هارا میدیدند وواقعا هم ریخت وپاش داشت ودر این ریخت وپاشها خوب کمی هم به مردم خواهد رسید. ولی مردم فکر نمیکردند که او چگونه دارد منابع انهارا نابود میکند، اگاهان اقتصادی میگویند پولی که از طریق فروش نفت در این هشت سال نصیب ایران شد برابر با تمام پولی نفتی بود که ایران تا بحال گرفته وبا این پول اگر یده نشده بود ودرست سرمایه گذاری میشد ایران میتوانست بر بسیاری از مشکلات خود از جمله بیکاری وفقر و. فایق اید اما افسوس که این موقعیت از بین رفت.با بی برنامگی واحساسات سطحی پولهای کلانی را صرف کشور های ناشناخته کرد که امروز دارد کم کم امارشان در می اید. سخن در این مقوله مثنوی هفتاد من کاغذ را لازم دارد.بهر جهت صحبت من این است که دو قطبی شدن و گروهی شدن باعث میشود که در طریق خوش بینانه اش گاهی انسانهای نخبه وکار امد کنار زده شوند. ونتوانیم از وجود انها برای بهبود وضع جامعه استفاده کنیم. وامروز در روستای ماهم چنین چیزی مشاهده می گردد. همینجا از هم روستاییهای خوبم می خواهم بدور از اینگونه موارد سعی کنید از میان کسانی که کاندید شده اند افراد لایق وکاردان وبدرد خور را انتخاب کنید که بتوانند امور روستا را سامان دهند حالا از گروه یا فامیل ما هم نبودند اشکالی ندارد چون اگر شورای کار امدی داشته باشیم سودش به ما وبه فرزندان ما خواهد رسید. صحبتی دارم با جوانان روستا عزیزان منتظر نباشید دستی از غیب بیاید ومسایل روستا را سر وسامان بدهد، این خودتان هستید که باید استینها را بالا بزنید ودست بکار بشوید ودخالت در امور کرده وسر وسامان بدهید واین از همین انتخاب کردن افراد خوب شروع میشود. وقتی هم انتخاب کردید با انها همکاری کرده وانهارا یاری نمایید تا روستا سر وسامان بگیرد ما چه بخواهیم وچه نخواهیم باید همینجا زندگیکنیم.پس بیایید مل زندگی مان را بسازیم روستای ما در بین روستاهای منطقه امکانات منحصر بفردی دارد که با اندکی کوشش ومدیریت درست میتواند بعنوان یک روستای نمونه مطرح شود. وسخنی هم دارم با ریش سفیدا روستا عزیزان شما که بعنوان ستونهای خیمه روستا هستید ،بگذارید نسل جوان به شماها تکیه کند،بگذارید اعتماد واطمینان انها بر شماها همانطور تا ابد باقی بماند. اینقدر از انها ایراد گیری نکنید،انهارا طرد نکنید وجذبشان کنید. ما چه بخواهیم وچه نخواهیم انها گردانندگان ومردان اینده خواهند بود، پس به انها راه نشان دهیم ودر جمع خودمان انهارا پذیرا باشیم.بخدا والیبال ،فوتبال، بازیها وسر گرمیهای دیگر برای جوانها جرم نیست بلکه لازم وضروری وافتضای سن انها است. اگر نمیتوانیم برای انها این امکانات را فراهم کنیم لااقل تکفیرشان نکنیم. مگر شما بازیهای خودتان را فراموش کرده اید. بگذارید انها جوانی کنند البته از نوع مباح ودرست ان وسلما اگر درست هدایت شوند باز ما شاهد بر خاستن انسانها وادمهای والا مرتبه ای از میان انها خواهیم بود،بخدا قسم عبادت کردن فقط دعا ونماز خواندن در مسجد نیست،عبادت کردن در خدمت به خلق است، اخر ما برای چه منظوری دعا میخوانیم ونماز میگذاریم،مگر خداوند بزرگ به این دولا وراست شدن ما نیاز دارد،مگر او به اینکه ما در مسجد جمع شویم وهی دعا بخوانیم ویا روضه بخوانیم و سینه زنی کنیم محتاج است.بخودش قسم او نیازی به این موارد ندارد. هدف از همه اینها این است که ما انسان شویم،ما صالح شویم،ما مهربان شویم،ما بفکر دیگران باشیم،ما برای دیگران مفید باشیم،ما با زن وفرزند وهمسر وپدر ومادرمان مهربان باشیم،،این عبادات وسیله است برای رساندن ما به مقام انسانیت،هدف نماز خواندن وروزه گرفتن وروضه خواندن وسینه زدن نیست ،ما باید نسل بعد از خودرا بسازیم،ماباید برای بعد از خودمان ادمهایی را تربیت کنیم، .پس بیاییم بهقشر جوان بها دهیم،نیازهایش را بشناسیم،علاقه های درستش را کشف کنیم وانوقت اورا کمک ومساعدت کنیم تا او بالنده وبزرگ شود،نه اینکه با او قهر کنیم.سخنی هم در رابطه با مسجد وگردانندگان ان دارم.عزیزانی که در مسجد زحمت میکشید ومیدانم دلسوز هستید،میدانم هدف همه شماها خدمت است وخدا انشا. قبول کند،ولی انتقادی دارم واناین است که چرا مسجد روستا را شما ها در اختیار طیف خاصی قرار میدهید،چرا در انتخابات مجلس دوره قبل بع ضی از کاندیداها از فضای مسجد واز بلند گوی مسجد استفاده کردند وبرای بعضی ممنوع شد.اگر بیتالمال است که برابر هم قانون وهم شرع استفاده از امکانات ان برای هیچکس مجاز نیست ،واگر جزء امکانات روستا است روانیست که برای یکی که ما طرفدارش هستیم استفاده شود وبرای شخص مخالف ما ممنوع باشد.این از ضعفهای مهم روستا است وجالبتر این است که گاهی مشاهده میشود که مسجد علنا وبطور اشکار وحتی طلب کارانه از افراد خاص، رییس جمهور خاص،دولت خاص وطرفداری وتبلیغ میکند، گرچه مردم روستای چنار نجیب هستند وبروی شما ها نمی اورند ولی اگاه باشید که این کارهای شما هم بنا بر اعتقادات خودتان خلاف شرع وهم خلاف قانون است، البته این مورد در باره ون روستا هم که خارج از روستا هستند نیز صدق میکند. انها هم وقتی بالای این منبر قرار میگیرند اهداف ی خودشان را واجب برای عموم میدانند ومتاسفانه حد اکثر سوء استفاده از این تریبون مجانی وحرام وخلاف قانون را حق وارث بابا اجدادی شان میدانند، صحیح ان این است که هر فرد وشخصی که میخواهد اهداف واغراض شخصی اش را به اطلاع عموم برساند با استفاده از امکانات خودش در جا ومکان غیر از مسجد مردم را دعوت کند و هر انچه دل تنگش میخواهد بگوید. ویا اینکه در مسجد بروی تمام افراد وگروههها باز باشد تا بطور عادلانه همه از این نعمت مست فیض گردند.انشا. که در انتخابات پیش رو شاهد این موارد نباشیم.تا شاهد یک انتخابات سالم ،درست،حلال، وقابتی باشیم تا از میان افراد کاندید شده بهترینها را بر گزینیم وامورات روستارا بدست انها بسپاریم.من الله توفیق####
بازی وسر گرمی یکی از مهمترین مواردی است که توسط ان میتوان خیلی چیزهای یک جامعه ویا یک قوم را شناخت.از نگاه دیگر بازی لازمه یک جامعه زنده وپویا است.اینکه گفتم از نوع بازیها وسر گرمیهای یک جامعه ما میتوانیم به اداب ورسوم،دین ومذهب،باورها وعلاقه ها،وضعیت فرهنگی واقتصادی،سر زندگی ودلمردگی وپی ببریم گزافه نیست.مخصوصا نحوه گذراندن اوقات فراغت میتواند بما در شناساندن یک جامعه خیلی کمک نماید.اگر شما وارد جامعه ای شوید ومشاهده کنید که مردم بیشتر اوقات فراغت خودرا با بازیهای مفرح و پویا،بایادگیری هنرهای متعالی مانند نقاشی وموسیقی،با مطالعه کتب ورومه ومجلات،با یادگرفتن حرفه های متنوع واین قبیل موارد سپری میکنند .این نشان میدهد که ایم یک جامعه سالم وپویا وزنده است.جامعه ای است که رو به تکامل وپیشرفت است،جامعه ای است که به اینده ان اپیدی است.بر عکس اگر وارد جامعه ای شدید که اکثر ان اوقات فراغت خودرا با کارهای بیهوده میگذرانند،در ان جامعه بساط گرد ودود و سبگار وقلیان،بساط عرق وشراب ومسکرات وپهن است .برداشت شما از چنین اوضاعی چه خواهد بود،درست میگویید این موارد نشان دهنده یک جامعه رو به زوال است.مردم این جامعه حال خوبی ندارند.متاسفم که بگویم وضع جامعه شهری ما مخصوصا در شهرهای بزرگ زیاد خوب نیست،از ظاهر ادمها وجوانها میتوان خیلی چیزهارا فهمید.وانچه میبینیم زیبنده یک حکومتی که داعیه اسلام ومسلمانی دارد نیست،مدعیان اسلام ناب در خواب خرگوشی بسر میبرند،یا خبر ندارند ویا یا خودرا به بیخبری میزنند که در هردو صورت مایه تاسف وشرمندگی است.یادم می اید زمانی اقای جنتی در خطبه های نماز جمعه میگفت مردم ناراحت فرزندان خود نباشند حکومت اسلامی انهارا به بهترین نحو تربیت خواهد کرد وامروز ما خلاف انرا میبینیم.بگذریم ازاین موضوع شما در گذشته نه چندان دور اگر وارد روستای من میشدید ،مردم روستایم سرزنده وشاداب بودند.صدای هلهله ناشی از بازی بچه ها تا کیلومترها انطرف تر شنیده میشد.مندسن با صدای بلند میگفت حسن ایندفعه هر جور است باید نو شوی،من که توپ رازدم زود برو نو شو وگرنه هیچکس نیست.محمد باصدای بلند میگفت"شصتم گل نارم برو بدی بدی بدی بدی"وانطرف تر عطا که بر پشت تقی سوار شده بود میگفت"خر ساو بالون ساو " وهمینطور دیگر بازیها.واین بازیها وسرگرمیها نشان میداد که روستای من یک روستای شاداب وسرزنده واز همه مهمتر پاک وبی الایش است.به پاکی وزلالی اب کراباد،وچشمه بزودار،مردمش سالم وقبراق هستند همانند اهوان کوههای رهینج ولوپیا وسر سبزند هماننددرختان سر به فلک کشیده تنگل رضوی.این را من با دیدن بازیهایشان وسر گرمیهایشان میگویم.از بازیهای معروف که در روستای چنار بازی میشد میتوان به بازیهای زیر اشاره نمود.
گوی بازی-تیشله بازی-کوکوبازی-سیخ سیخ پایه-گوی قره-خرساو بالون ساو-گو گوزل پندل-بدی بدی-شاه ووزیر-استای زنجیر باف-جوز بازی-غایم موشک-گوله نحمدو(مخصوص ن است)-باد خوردن در ایام نوروز-کشتی گرفتن-رقص با چوب همراه دهل ودو سازه-مجول بازی- والبته این انچیزی است که من بخاطر دارم وصد البته که بازیهای دیگری هم وجود داشته است .امروز ه هم بازیهای جدید وارداتی مانند فوتبال ووالیبال و دیگر بازیها دربین بچه ها وجوانان رواج پیدا کرده است.برای نمونه سعی میکنم چند بازی را برای شما شرح دهم.
گوی بازی: گوی بازی در اصل همان توپ بازی است. در گویش روستا به توپ گوی میگویند البته توپ وگوی هردو اسم عام هستند. مثلا ما توپ فوتبال،والیبال،بسکتبال،هندبال و داریم.ولی در قدیم این توپها ویا گویها اینقدر تنوع نداشت وبهمین جهت یکنوع گوی تقریبا به اندازه توپهای تنیس امروزی وجود داشت که در روستا برای گوی بازی وهمچین بازی گوی قره از همان گوی استفاده میشد.البته در ساخت انها فرق وجود داشت بعضیها از جنس جیر بودند وشل بودند وبهمین جهت وقتی باچوب مخصوص بزیر ان میزدی خیلی دور نمیشد،اما نوع دیگر که به ان هفت جلد یا بنبه ای میگفتند سفت بود ووقتی چوب به ان بر خورد میکرد خیلی دور شده وسرعت انهم خیلی بالا بود. معمولا بچه های کوچک ونو جوانان با توپهای اول وجوانان با توپهای پنبه ای ویا همان هفت جلد بازی میکردند.
وسایل لازم جهت بازی گوی بازی: یک یا دوعدد چوب تقریبا به طول یک یا یکمتر وبیست سانتی متر وقطر سه سانتی متر به بالا جهت ضربه زدن به زیر توپ اگر چوب وتوپ زاپاس هم داشته باشیم خوب است .وتعدادی بازیکن که این تعداد میتواند متغیر باشد ومعمولا هر طرف حد اقل سه نفر لازم است.ودر نهایت زمین بازی که باید یک محوطه ای بطول حد اقل یکصد متر وعرض پنجاه متر باشد. بستگی به تعداد بازیکن دارد .هر چقدر بازیکنها بیشتر باشد این میدان باید وسیع تر باشد.بهتر است محلی انتخاب گردد که محل رفت وامد مردم وماشین ودامها نباشد برای بازی کفش ولباس خاصی لازم نیست اما باید کفشها سبک وبه ما محکم باشد ولباسها هم اندازه یعنی نه تنگ ونه گشاد نباشند.بهتر است افراد شرکت کننده در این بازی هم سن وهم قد باشند البته میتوانند در سنین مختلف هم باهم بازی نمایند.
نحوه یار گیری وقرار دادهای بازی:نحوه انتخاب افراد جهت بازی بدین صورت است که ازبین افراد حاضر باتوافق دونفر به عنوان رییس ویا هماهنگ کننده دو گروه انتخاب میشوند که در اصطلاح محل به انها اوستا گفته میشود. این دونفر به ترتیب از بین بقیه افراد حاضر به ترتیب نفرات دیگر را انتخاب میکنند یعنی بدین صورت که استای اول یکنفر را انتخاب میکند وسپس استای دوم یکنفر را وبهمین صورت ادامه پیدا میکند تا نفرات تمام شوند واگر در نهایت نفری باقی ماند که تنها شد ویار ندارد تا طرف مقابل هم انتخاب نمایند معمولا اورا به تیمی که ظاهرا ضعیف تر است میدهند.
قراردادهای بازی:معمولا در ابتدای بازی یکسری قرارداد بین دوتیم بسته میشود،از مهمترین انها تعیین محدوده بازی است.محدوده را معمولا با استفاده از نشانه ها وعلا مات مو جود مشخص میکنند.مثلا وجود درخت،دیوار،پستی وبلندیها و ویا اگر موانعی باشد مثلا در ان محدوده مکانی است که نباید توپ وارد ان شود مانند منزل مسی ویا مزرعه وکشت ویا احیانا جای خطر ناک مانند چاه وگودال عمیق و. کلا این مناطق را ممنوعه اعلام میکنند و اگر توپی که زده میشود وارد این مناطق شود در اصطلاح میگویند سوز شده است وهرکس که برود وزودتر ان توپ را بردارد وتصاحب کند ان تیم او است که دوباره توپ خواهند زد.یکی دیگر از این قراردادها نحوه گرفتن توپی است که زننده توپ میزند .معمولا وقتی توپ ویا همان گوی توسط یکنفر از تیم زننده توپ زده میشود این توپ برایش سه حالت بوجود می اید 1-توپ در یکی از قاط محوطه مجاز پایین می اید باید توسط نفرات تیم مقابل که در میدان پخش شده اند به زننده توپ برگردانده شود تا دوباره زده شود.2-گوی به محلهای ممنوعه قرارداد شده میرود که در این صورت هرکس اول انرا تصاحب نماید تیم او زننده توپ خواهند بود.3-توپ توسط افراد تیم مقابل قبل از اینکه بزمین برخورد کند با دست گرفته میشود ویا بهتر بگوییم در دستان انها قرار میگیرد در ای حالت کسانی که توپ جمع کن بودند جایشان با تیمی که توپ میزدند عوض میشوند.توضیح اینکه گاهی قرار داد میکنند که اگر توپ به زمی اصابت نماید وقبل از اینکه مرتبه دوم بزمین بخورد باز در دستان نفرات تیم مقابل قرار گیرد بازهم جای دو تیم عوض میشود.در اصطلاح محلی به این حالت میگویند یک کله اش قبول است .ومعمولا قرارداد میشود که توپ را از نقطه ای که قرار داد کرده اند که توپ بزنند به عقب نزنند.
یکی دیگر از قراردادهای بین دوتیم بدین صورت است که انها قرار داد میکنند که هر نفر حق دارد چند مرتبه به توپ با چوب مخصوص ضربه بزند.معمولا تعداد این ضربات پنج میباشد یعنی هر نفر فقط حق زدن همین 5 ضربه را دارد وبعد از ان تا "نو" نشود نمیتواند در بازی شرکت نماید. واما اینکه اصطلاح نو شدن چیست توضیح خواهم داد. دیگراز قراردادهای بازی تعیین محلی معمولا نزدیک به انتهای زمین بازی ودر ربروی زنندگان گوی است که به ان معمولا "سر کوه یا سر محله ویا سر مزار " میگویند که توسط یک علامتی مشخص میگردد. بازی کن زننده توپ وقتی پنج توپ خود را زد دیگر نمیتواند توپ بزند مگر اینکه برود و دستش را به این علامت ومحل بزند وبرگردد. اگر موفق گردد وبرود ودست به ان محل بزند وبر گردد در اصطلاح میگویند که نو شده است وحق بازی مجدد دارد در غیر اینصورت باید بنشیند وماشاچی باشد وتا زمانی که نو نشده است بهمین وضع خواهد ماند.
نحوه انجام گوی بازی:بعد از اینکه افراد تیمها مشخص شدند،برای اینکه مشخص شود زننده توپ کدام تیم است از روشهای مختلفی استفاده میگردد. مثلا بوسیله سکه ای شیر یاخط میکنند، یا گل پوچ میکنند ،ولی شایع ترین وساده ترین راه تر وخشک است وانهم بدین صورت است که دو نفر استاها تکه سنگ مسطحی را انتخاب کرده ویکطرف انرا خیس کرده وسپس به طرف دیگر میگوید تر یا خشک؟ وطرف مقابل یکی را انتخاب میکند،سپس سنگ را بهوا پرتاب میکنند وقتی بزمین بخورد انطرفی که رو به اسمان است برندهرا تعیین میکند وان گروه زننده توپ خواهند بود.
بعد از اینکه تیم زننده وتیم توپ جمعکن مشخص شد تیم توپ جمع کن توسط استا به ترتیب مهارت در نقاط مختلف زمین بازی چیده میشوند، نفرات تیم زننده توپ هم توسط استا به ترتیب جهت زدن گوی تعیین میشوند،معمولا ابتدا کسانی توپ میزنند که ناوارد هستند ویا کوچکترند، وافراد وارد ومخصوصا استا که معمولا سعی میگردد از بهترینها باشد در پایان همی توپ میزند،که این مسءله دلیلی خاص دارد.ومعمولا توسط استا به نفرات توصیه میشود که توپها طوری بزنند که اولا هوایی نباشد زیرا اگر هوایی زده شود وهنگام پایین امدن در دستان بازیکن طرف مقابل قرار گیرد بازی تعویض خواهد شد.وچه بسیار اتفاق می افتد که به سبب ناواردی زننده توپ همان توپ اول توسط بازی کننده های تیم مقابل گرفته وجای تیمها عوض می گردند واین برای تیم زننده توپ خیلی ناراحت کننده وبد است.بهمین خاطر گاهی استا به فرد ناوارد میگوید پوچ کن ،بازیکن هم توپ را در دست گرفته وبا چوب بروی توپ میزند بدون اینکه گوی از دستش جدا شود، وفقط میشمارد یک، دو، سه و وسپس تحویل نفر بعدی میدهد. بهمین ترتیب نفرات تیم زننده توپ شروع میکنند به توپ زدن ،اشاره شد که هر نفر که توپ بزند تا نو نشود نمیتواند دوباره توپ زنی نماید واین جای مشکل بازی است،زیرا تیمی که مسءول جمع کردن توپهای زده شده هستند باید هر توپی را که زده میشود وبهر نقطه ای از زمین قراردادی که برود انرا بر گردانند ومعمولا انها انرا دست بدست کرده وبه زننده توپ بر می گردانند. مهم این است که فردی که میخواهد به اصطلاح نو شود باید از بین همین افراد تیم مقابل به صورت دو وخیلی سریع خودرا به سر کوه ویا سر مزار برساند ونکته اصلی این است که اگر توپ در دستان تیم جمع کننده توپ باشد وانرا به شخصی که در حال نوشدن است بزند تیم زننده توپ باخ ته است وجایگاه دو تیم عوض خواهد شد،بنا بر این شخصی که میخواهد نو شود باید خیلی دقیق محاسبه نماید،یعنی هم سرعت خودش،هم موقعیت توپ زده شده را وهم جایگیری افراد تیم مقابل را وبا اگاهی کامل اقدام نماید وگرنه گرفتار خواهد شد باعث ابروریزی تیمش خواهد گشت.
از مرحله های جالب ودیدنی
گوی بازی نحوه نو شدن است. شخصی که نو میشود فقط در دو نقطه امنیت دارد و بازی کنندگان تیم مقابل نمیتوانند به او توپ بزنند 1 -در مکان شروع بازی یعنی جایی که زننده های توپ را میزنند 2-در سر کوه ویا مزار یعنی بمحض اینکه دستش به محل قرار داد شده رسید دیگر ایمن است واگر توپ هم به او برخورد کند قبول نخواهد بود ،او میتواند همانجا توقف کرده ور فرصت مناسبی باز گردد وخیلیها هم که دارای دو سریع وقدرت بدنی بالایی هستند سریع می ایند ودست زده وبر می گردند.
نکاتی در این قسمت بازی است که حایز اهمیت است،معمولا تیمی که توپ جمع کن هستند ،استای انها سعی میکند افراد چابک سریع را در همین مسیر نو شدن بگمارد برایهمین منظور که وقتی افراد تیم مقابل میخواهند نو شوند انها بتوانند از توپ استفاده کرده توپ را به انها بزنند. در مقابل استای تیم زننده توپ سعی میکند گوی زنهار وارد وقهار خودش را در نفرات اخر جای دهد تا بازدن توپهای بلند ومهارتی انها یارانی که نو نشده اند نو شوند. چون اگر درست فهمیده باشید بهترین زمان برای نو شدن زمانی است که توپ توسط زننده ای ماهر زده میشود وتوپ مدتی طول میکشد تا بدستان افراد تیم مقابل برسد،البته واضح است که این توپها طوری زده میشوند که بر اثر سرعی زیاد هوایی نبودن نمیتواند توسط بازیکنان مقابل از هوا گرفته شوند.بهمین صورت بازی ادامه پیدا میکند تا زمانیکه به توافق طرفین بازی پایان پیدا کند. همانطور که در بین نوشته هایم گفتم وضعیت بازی بچند طریق عوض میگردد.1-زمانی که توپی که توسط یکی از بازیکنان تیم زننده توپ زده شود واین توپ برابر قرارداد از هوا مستقیم توسط یکی از نفرات تیم جمع کننده توپ گرفته شود.2-زمانی که توپی که توسط یکی از نفرات تیم زننده توپ زده شود ودر جاهاییکه برابر قرارداد اولیه ممنوع بوده است فرود اید ودر اصطلاح سوز شود در اینصورت هر کس از هر تیم که ان توپ را ابتدا تصاحب نماید تیمش زننده توپ خواهد بود،3-تو صیح دادیم که هرنفر از تیم زننده توپ که سهمیه توپش را بزند دیگر حق توپ زدن ندارد مگر اینکه نو بشود، ومعمولا زمان نو شدن زمانی است که یکنفر توپ را میزند ودرست در لحظه ای که چوب بتوپ بر خورد میکند وتوپ بهوا میرود این زمان برای شخصی که میخواهد نو شود اغاز میگردد واین زمان وقتی تمام میشود که این توپ بزمین برخورد کند ودر دستان بازیکن نفر تیم توپ جمع کن قرار گیرد ،حالا اگر نفری که نو میشود در بین راه باشد یعنی در سر جایگاه قراردادی که قبلا قرارداد شده ودر اصطلاح به ان سر کوه ویا مزار میگویند ویا محل توپ زرن یعنی جاییکه دیگر هم تیمیهایش دارند توپ میزنند نباشد نفرات تیم مقابل سعی خواهند کرد که این توپ را به او بزنند، برای اینمنظور میتوانند انها بین خود توپ را هم دست بدست نماییند،حال اگر توپ به او بر خورد کند تیمش باخته وجای تیم عوض میشود، اما در این شرایط هنوز ماجرا تمام نشده است ،زیرا با اصابت توپ به ان شخص نفرات هردو تیم باید سریعا خودرا یا به سر کوه ویا به محل زدن توپ برسانند زیرا این توپ رهاشده را حالا هر کدام از نفرات دوتیم حق دارند برداشته وبه نفراتیکه خارج از دومحل یادشده هستند بزنند وبه همین صورت این وضع ادامه پیدا خواهد کرد تا تمام نفرات دوتیم در دو محل ذکر سده تجمع پیدا نمایند وتکلیف دو تیم معلوم گردد.4-حالت استثنایی زمانی است که تمام نفرات تیم زننده توپ سهمیه توپشان را زده باشند وهیچکدام ازانها نو نشده باشند پرواضح است که به علت اینکه هیچ زننده توپی وجود ندارد باید جایشان را عوض نمآیند،
امیدوارم بتوانید با استفاده از توضیحات فوق این بازی را بر کزار ولذت ببرید.
تیشله بازی:
تیشله بازی یا توشله بازی همان تیله بازی است که در گویش محلی به ان اطلاق میشود.در تیشله بازی قدیم بعلت نبودن تیله های شیشه ای ورنگارنگ امروزی معمولا از تیشله های سنگی که ساخت خود جوانان روستا بود استفاده میشد. نحوه ساخت انها جالب بود ،معمولا تکه سنکی محکم ورنکی از داخل کوهها ویا رکدخانه ها پیدا کرده وسپس با استفاده از سنگی دیگر شروع میکردند با زدن ضربات ملایم وجدا کردن تکه های ریز از ان انرا شکل میدادند، این کار مدت زیادی بطول می انجامید.هر چقدر زمان میگذشت وروی ان کار میشد بشکل واقی اش نزدیکتر میشد ومدور میکشت. وقتی خوب شکل میگرفت حالا باید بخاطر اینکه صاف وصیقلی شود ان را بسابانند، برای اینمنظور معمولا در کنار قناتها ویا برکه های اب سنگهای پهن وبزرگی قرار داشت که روی انها حفره هایی بهمین منظور ایجاد شده بود میرفتند وتیله را داخل ان گذاشته واب رویش میریختند وسپس کف دست را روی تیله قرار داده وبا فشار بچب وراست میچر خاندند وانقدر این عمل را تکرار میکردند که تیله کاملا گرد وصاف وصیقلی میشد. این تیلهها خیلی زیبا وقشنگ بودند وکم کم مشاهده میشد که دوتا یک شکل ویکجور باشند، بهمین دلیل تیله هر کس معلوم ومشخص بود.البته کوچک وبزرگ بودن انها هم دلایلی داشت ،تیشله های جوانان وبه اصطلاح روستا جهیلها بزگتر ونوجوانان وبچه ها کوچکتر بودند. اما تیشله های شیشه ای کارخانه ای معمولا هم اندازه و گاها همشکل بودند.چون تیشله های قدیمی را از سنگ درست میکردند وسنگها هم متفاوت بودند لذا تیشله ها هم متفاوت ورنگارنگ بودند وتیشله هر جوان شناخته شده بود.خوب وسیله بازی همین تیشله بود وبقیه اش را هر جا که دارای مقداری زمین مسطح باشد میتوانستی سرو پا کنی، چون فقط نیاز به سه ویا چهار عدد گودال کوچک داشتی که برروی زمین ودر فاصله های معین ودر امتداد یک خط مستقیم حفر کنی وتعداد دو ویا چهار نفر برای بر قرار کردن بازی .این بازی اکثرا برای سر گرمی بازی میشد، ولی بزرگترها گاهی بصورت شرط بندی وگاهی هم برد وباخت بازی میکردند مثلا در اصطلاح روستا میکفتند تیری چند ریال ویا چند تومان ، بهر جهت مانند دیگر بازیها میتوان ان را بهر دو صورت انجام داد.اما نحوه بازی بدین صورت انجام میشد. همانطور که اشاره گردید این بازی با حد اقل دو نفر وحد اکثر چهار نفر میتواند انجام پذیرد.وسایل بازی داشتن یک عدد تیشله برای هر فردو زمین مسطحی است که تقریبا طول ان بیست متر وعرض ان پنج متر باشد. ابتدا تعداد حد اقل سه گودال تقریبا به عمق پنج ساتیمتر وبه فاصله دو الی سه متر از همدیگر در زمین حفر می کنیم . سعی میکنیم محیط بازی تمیز واشغال وسنگ ودیگر اجسام خارجی نباشد. در هر بازی ابتدا قرار داد بازی به رضایت طرفین تعیین میشود. قرارداد میکنیم که به هنگام بازی کردن نباید انگشت از زمین جدا شود ویا اینکه مجاز هستیم که دست از زمین جدا گردد. که در اصطلاح روستا میگویند نباید کلیک را شور داد یعنی نباید انگشت را از زمین بلند کرد. ودیگر اینکه اگر هنگام زدن توشله توشله به مانعی بر خورد نماید وساکن شود قرار داد میکنند که ساکن باشد ویا اینکه بازیگر میتواند به اندازه جهش روی دوپایش در جهتی که تیشله باید میرفت تیشله اش را به جلو ببرد . اگر در ابدا قرار داد کنند که رفت ومند نداریم یعنی اگر تیشله به مانعی خورد در هر کجا که ساکن شد باید همانجا قرار گیرد واگر قرار داد شود که رفت ومان داریم این بستگی به نظر بازیکن دارد که اگر دلش بخواهد پس از برخورد تیشله اش به مانعی میتواند تیشله اش را به اندازه پرش جفت پایش در همان جهتی که تیشله باید میرفت جلو ببرد. دیگر از قرار دادها این است که اگر تیشله ای نز دیک یکی از گودالها به تیشله دی گری بخورد وهمزمان یکی از تیشله ها هم وارد گودال شود ، که در اصطلاح محلی به ان لس los میگویند ایا بازی ادامه پیدا کند و تیشله ای که وارد گودالی شده امتیاز تصاحب گودال که در اصطلاح روستا به گودال خانه می گویند را دارد ویا اینکه بازی را از همانجا رها واز نو شروع به بازی مینمایند ودر اصطلاح میگویند که لس داریم یا نداریم که اگر داشته باشند باید بازی از نو شروع شود، قرارداد دیگر جرق نام دارد وان هم زمانی است که تیشله ای همزمان که به تیشله ای برخورد میکند به تیشله دیگر هم بر خورد می نماید ودر اصل به دو تیشله میخورد وباز قرارداد میکنند که ایا بازی را ادامه دهند ویا اینکه تعطیل واز نو شروع نمایند، که اگر ادامه دهند براای زننده دو امتیاز محسوب خواهد شد. اینکه چه کسی اول بزند ویا تیشله اش را بکارد ویا در اصطلاح محلی شوندshond کند نیز با شیر یا خط ویا با تر وخشک مشخص میشود،در شیر یا خط سکه ای را به هوا پرتاب کرده از قبل هر کس یکطرف سکه را مشخص میکند واگر همان طرف پش از فرود امدن سکه بر زمین امد او میزند وبازنده شوند میکند ویا سنگی صاف را انتخاب کرده ویکنفر طرف خشک ودیگری طرف تر را انتخاب میکند،وسپس با اب دهان یکطرف را خیس کرده وبه هوا پرتاب می کنند که تر ویا خشک بودن زمانی که سنک بزمین بر خورد نماید مشخص می گردد. در ای بازی بدست اوردن امتیاز بدو علت بستگی دارد یعنی به تعداد خانه های تصرف شده یا تعداد ضربه هاییکه که به دیگر تیشله ها زده شده است که در اصطلاح محلی به ضربه ها تیر میگویند. اما در بازی دو نفره تعداد خانه ها معمولا سه عدد است در یکی از خانه های انتهایی نفری که برابر قرعه کشی باید شوند کند تیشله اش را در لب گودال قرار میدهد وشخص دیگر از فاصله معین که تعیین می کنند واین فاصله تا پایان بازی ثابت است شروع به بازی میکند، او تیشله اشرا میزند وپر واضح است که چون راه گرفتن امتیاز زدن تیر به تیشله حریف ویا تصاحب خانه ها است پس سعی میکند طوری به شله کاشته شده تیر بزند که در صورت عدم بر خورد به نزدیک یکی از خانه ها برود تا در حرکت بعدی بتواند ان خانه را تصاحب وامتیاز انرا بدست اورد.برای زننده ممکن است چند اتفاق بیفتد که چون پایه بازی است شرح میدهم،ممکن است تیشله اش به تیشله رقیب بر خورد نکرده وبه نز دیک یکی از خانهه ها برود،ویا ممکن است بر خورد نکرده وبداخل یکی از خانه ها برود که در این صورت ان خانه را تصرف کرده وادامه بازی میدهد یا بسراغ خانه دیگر میرود یا اینکه سعی مینماید به تیشله حریف تیر بزند که ادامه ان مانند انچه میشود که شرح دادم یعنی اگر تیر بزند ویا خانه دی گری را تصرف نماید ادامه بازی با اوست ولی اگر تیر نزند ویا اینکه خانه ای را تصرف ننماید دیگر حق بازی ندارد ونفر دوم بازی اش را شروع میکند،دوم ممکن است که تیر بزند خوب اگر تیر بزند پس از ساکن شدن تیشله اش حق بازی با او است و وباید حتما ابتدا خانه ای را تصرف نماید چون تا خانه ای را تصرف نکند نمیتواند به تیشله رقیب تیر بزند ،پس بناچار به طرف خانه ای بازی میکند که اگر خانه را صاحب شد میتواند ادامه بازی داده ویا بطرف خانه دیگر برود ویا اینکه به تیشله حریف تیر بزند ومختار است اگر نتواند خانه ای تصاحب کند ویا تیر بزند نوبتش تمام ونوبت بازی رقیب فرا میرسد.در بازی دو نفره ودارای سه خانه شخصی که شوند کرده دو خانه باید تصرف کند که یکی از انها همان خانه ای است تیله را بغل ان کاشته است .بلاخره بازی نفر اول که بصورت مشروح بالا در یکی از ان حالات تمام شود ،نوبت نفر دوم فرا میرسد، حالا او با تامل وفکر یا سعی میکند که برود وخانه ای را صاحب شود ویا اینکه سعی میکند به طرف حمله کرده وبه تیشله اش تیر بزند،که باز بعد ان همانند انچه میشود که عرض شد.تا زمانی که خانه ای تصرف نشده باقی باشد این زد وخورد ادامه دارد ووقتی هرسه خانه تصرف شود بازی تمام است وحالا نوبت شمردن امیازات است که هرتیر یک امیاز وتصاحب هر خانه هم یک امتیاز دارد ودر پایان برنده مشخص میشود،بازی بهمین صورت ساعتها ادامه پیدا میکند.
درباره این سایت